زندگی جولیو و تنوچ، مانند همه پسران 17 ساله جهان , تحت کنترل هورمون‌های خشمگین، دوستی‌های شدید، و عجله‌ بی‌وقفه به سوی بزرگسالی است. در طول یک تابستان، دو دوست صمیمی، در حالی که با یک زن مسن‌تر و زیبا در یک فرار بی‌خیالانه زندگی می‌کنند، با یکدیگر، خودشان و دنیای اطرافشان ارتباط پیدا می‌کنند.

زمانی که فلش از ابرقدرت های خود برای سفر به گذشته برای تغییر وقایع گذشته استفاده می کند، دنیاهای موازی با هم برخورد می کنند. در همین حال، زمانی که تلاش او برای نجات خانواده اش به طور ناخواسته آینده را تغییر می دهد، او در واقعیتی (دنیایی) گرفتار می شود که در آن ژنرال زاد بازگشته است و تهدیدی برای نابودی دنیا محسوب می شود. بدون هیچ ابرقهرمان دیگری برای روی آوردن به آن، به نظر می‌رسد که فلش یک بتمن بسیار متفاوت را از دوران بازنشستگی بیرون می‌آورد و یک کریپتونی زندانی را نجات می‌دهد - البته نه آن کسی که او به دنبالش است.

در سال 1931، سربازی اسپانیایی خود را در مزرعه‌ای تنها می‌یابد تا اینکه چهار دختر کشاورز او را پیدا می‌کنند و او عاشق تمام آن‌ها می‌شود.

برادران ناتنی ریموند و ری پس از مرگ پدرشان دوباره همدیگر را ملاقات میکنند تا در مراسم خاکسپاری پدرشان با هم همکاری کنند و...

در سال ۱۹۴۴ اسپانیا با حکومت فاشیست، دخترخوانده یک ژنرال ارتشی سادیست، که عاشق کتاب است، برای گریختن از پدر ناتنی‌اش به یک دنیای تخیلی ترسناک، اما فریبنده می گریزد.

"بنی" به بوینس آیرس سفر می کند تا برادر گمشده اش را که روزگاری نویسنده ای متعهد بود پیدا کند.او متوجه می شود که نوشته های جدید برادرش حاوی جواب برای گذشته آنها و تازه کردن رابطه شان است...

دهه 50 اسپانیا ، مردی جوان ( سانز ) ارتش را ترک میکند و به دنبال شغل میگردد ، بعد از این میتواند با نامزدش ( وردو ) ازدواج کند. مرد اتاقی از یک زن بیوه ( آبریل ) اجاره میکند و کمی بعد ...